سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























یک جرعه زندگی

upsara

همیشه ، در هر زمان مه گرفته به کوچه های بی خیالی سفر کردم و ندیدم ترا ، امروز در کوچه

 

باغهای خلوت و بیگانه عاشقی به تکه های قلبم بنگر که چگونه غرق در خواهش بودنت مرا به

 

انزوای تنهایی ها می کشاند.

 

کاش ابرهای تیره کنار می رفتند و نگاه مهربانت در امتداد لحظه های با تو بودن ، مرا جاودانه    

 

می کرد.

 

کاش لحظه های خستگی من به  ابدیتها  می رفتند و  حضور  سبزت مرا  تا نهایت  دلبستگی ها می برد.

 

کاش بمانی و مرا در غربت نگاه خیره ی این مردم بی دین سنگدل تنها نگذاری ، کاش بمانی .

 

کاش ....

 

نمی دانم آیا تمامی این لحظه ها مرا اندکی به حال خود وا می گذارند یا مرا قربانی این لحظه های

 

بی کسی خواهند کرد . کاش مرا رها کنند این افکار ناشایست دوستت ندارم ها.

 

 کاش...

 


نوشته شده در دوشنبه 90/8/2ساعت 10:57 صبح توسط نرگس چ نظرات ( ) |


Design By : Pichak